امام رضا علیه السلام فرموده اند: در هنگام قیامت، چهار روز را آرایش کرده نزد خداى سبحان میاورند؛ چنان که عروس را [در شب زفاف] به حجله می برند. از حضرت پرسیده شد: این ایام کدامند؟ فرمود: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدیر است. و روز «غدیر» بین روزِ فطر و روز جمعه مثل ماه است در میان ستارگان. آن روزى است که حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد و روزه گرفت و از خدا تشکر کرد. روز غدیر روزى است که خداوند به وسیله آن دین را کامل کرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت على علیه السلام را به عنوان امیرالمؤمنین معرفى کرد و فضائل وى را برشمرد و جانشین بودن وى را [از طرف خداى سبحان به همگان] اعلام کرد و به میمنت این روز، روزه گرفت؛ چرا که روز کمال است و روز نا امیدى شیطان و روز قبولى اعمال شیعیان و دوستداران آل محمد صلی الله علیه و آله و سلّم است.»
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 2:46 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
عهدی که در غدیر بسته شد، در زمان ظهور امام عصر(عج) محقق خواهد شد عید غدیر برای شیعیان عید هویت است. بنا به منابع تاریخی شیعه در سال آخر عمر پیامبر اسلام(ص) بعد از مراسم حج، مسلمانان را در محلی به نام غدیر خم جمع کردند تا جانشین خود را معرفی کنند. غدیر خم، نام ناحیهای است در میان 64 کیلومتری مکه که از آنجا راههای حجاج مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. اقامت در غدیر در حقیقت استفاده از گستردگی مردم و اطلاعرسانی فراوانتر به مسلمانان بود. در آنجا پیامبر(ص) این حدیث مشهور را بیان کردند که هرکس من مولا و پیشوای او هستم، علی(ع) هم پیشوا و مولای اوست، البته حوادث و خواستهای سیاسی بعد از پیامبر(ص) فضای متفاوتی را رقم زد و اکثریت مسلمانان به حادثه غدیر توجه نکردند. عید غدیر عید هویت شیعی است. در گفتوگو با دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی، رئیس موسسه فرهنگی موعود عصر(عج) و محقق و کارشناس مهدویت ابعادی از این حادثه مهم تاریخی را بررسی کردیم که از نظر شما میگذرد. روز عید غدیر در احادیث و روایات و زیارات به عهد معهود تعبیر شده، این به چه معناست؟ حیات بشر در کره خاکی همواره در گرو عهد و پیمانها بوده است، یعنی بشر همواره براساس عهد و پیمانی که بسته است در کره خاکی نوع زندگی خود را مشخص کرده است؛ یا عهد و پیمان را با خدای خود بسته است و بر همان اساس، زندگی خود را پیش گرفته است یا عهد و پیمان خود را با خداوند شکسته و با شیطان عهد بسته و براساس همان عهد و پیمان خود پیش رفته است. خداوند کریم در آیه 60 سوره یاسین میفرماید: «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید.» براساس عهد الهی، خداوند از بشر پیمان گرفته که شیطان را نپرستد و خداوند را عبادت کند. براساس همین عهد و پیمان انبیاء(ع) آمدند تا این پیمانی را که خداوند با بشر داشته است، به بشر یادآوری کنند و به بشر شرایط و لوازم این وفای به عهد و پیمان را ارائه دهند. انبیاء(ع) یکی پس از دیگری آمدند، عهد و پیمانها را تازه کردند و به بشر نسبت به پیمانی که با خدای خودش داشت، یادآوری کردند تا اینکه نوبت به خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) رسید که بار دیگر ایشان هم عهد و پیمان بشر با خداوند را یادآوری و تأکید کردند که استمرار این عهد و پیمان بشر با خداوند با وجود ولایت امیرالمؤمنین(ع) محقق میشود. در هر شرایط و موقعیتی و با هر لفظی که ممکن بود، ایشان همواره بر این موضوع تأکید و تصریح کردند که بقا و استمرار عهد بشر با خداوند در گرو تجدید پیمان با امیرالمؤمنین(ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر خاتم(ص) است و به همین خاطر هم هست که روز غدیر در زیارات به عنوان یوم عهد معهود نامگذاری شده است. غدیر به عنوان روز پیمان شناخته و معرفی شده است که بشر آن را قبلا داشته و در واقع باید آنرا دوباره به یاد آورد. در واقع مسلمانان با تجدید عهدی که با امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر داشتند، وفاداری خود را به پیمان الهی بیان کردند و قول دادند که بر همان عهد و پیمان الهی باقی بمانند و متأسفانه کسانی که این عهد و پیمان را شکستند، در واقع عهد الهی خود را به فراموشی سپردند و برخلاف عهد و پیمانی که خداوند با آنها داشت، قدم برداشتند. عدهای از مسلمانها در صدر اسلام این عهد و پیمان را شکستند، چگونه میتوانند این را جبران کنند؟ به هر حال این اتفاقاتی است که در تاریخ افتاد و این عهد و پیمان شکسته شد و بشر بهگونهای ارتباط خود را با ولی معصوم خداوند آنچنان که باید استمرار میداد، استمرار نداد، اما این عهدی است که باید به تمامی محقق شود و بشر به گونهای بار دیگر پیمان خود را با خداوند کامل کند و با ولی خدا تجدید عهد کند و بر سر این پیمان یا میثاق که مطیع محض خداوند باشد و در همه مناسبات فردی و اجتماعی جز امر خدا و حکم خداوند را حاکم نکند. در واقع آنچه به عنوان تجدید عهد با امام عصر(عج) مطرح میکنیم و عهدی که هر روز با امام عصر(ع) به عنوان وفاداری و اطاعت از ایشان میبندیم، بهگونهای استمرار همان عهدی است که در روز غدیر پیامبر خاتم(ص) از مسلمانها گرفت و از همه آنها خواستند که بر سر این پیمان بمانند، اما تجلی و تحقق عینی این وفای به عهد و عهدی که در غدیر بسته شد، در زمان ظهور محقق خواهد شد یعنی تحقق عینی و عملی عهد بشر با خداوند که با حضور ولی معصوم خداوند محقق میشود، چون اطاعت از ولی خداوند، اطاعت خداوند است و بشر به همان اندازه که در راه اطاعت ولی امر و حجت خداوند ثابت قدم باشد و عهد خود را وفا کند، به همان میزان هم در اطاعت خداوند قرار گرفته و میتواند ادعا کند به پیمانی که با خداوند داشته، عمل و اطاعت کرده است. بنابراین آنچه ما امروز به دنبال ظهور امام عصر(عج) هستیم، بهگونهای انتظار تحقق عهدی است که در روز غدیر بسته شد و متاسفانه به خاطر عهدشکنی گروهی از مسلمانها چنان که باید و شاید محقق نشد. پیامبر(ص) در خطبه غدیر چه مطالبی در مورد مهدویت فرموده بودند؟ در خطبه غدیر پیامبر خاتم(ص) ضمن معرفی امام عصر؛ یعنی امام علی(ع) به عنوان جانشین و ولی عصر زمان بعد از خودشان بر امامان بعد از امام علی(ع) هم تصریح میکنند و نام آنها را ذکر میکنند تا به وجود مقدس امام عصر(عج) میرسند که قرار است اتفاق نهایی و گسترش قسط و عدل در سراسر جهان و نابودی ظلم و جور با همه مظاهر آن در عهد آن امام محقق شود و در واقع با بیانی که در خطبه غدیر دارند، دورنما و چشمانداز جامعه اسلامی را تا نهایت تاریخ و تا دوران ما قبل از قیامت مشخص میکنند و با این ترسیم مسیری که میکنند، عذری برای کسی نمیگذارند و مسیر را برای مسلمانها روشن میکنند. پیام غدیر به عنوان هویت شیعی چیست؟ شفیعی سروستانی: عهدی که هر روز با امام عصر(ع) به عنوان وفاداری با ایشان میبندیم، به گونهای استمرار همان عهدی است که در روز غدیر پیامبر(ص) از مسلمانان گرفت، اما تجلی عینی این وفای به عهد و تحقق عینی عهدی که در غدیر بسته شد، در زمان ظهور محقق خواهد شد روح اصلی غدیر، ولایت و امامت است و همچنان که در یکی از فرمایشات حضرت فاطمه(س) آمده است: «امامتنا امانا من الفرقه» امامت اهل بیت(ع) حافظ و نگهدار جامعه اسلامی از اختلاف است. همچنان که در فرمایشات رهبر معظم انقلاب آمده بود، ایشان تصریح کردند که مطرح کردن غدیر به معنای ایجاد اختلاف در میان مسلمانها نیست، غدیر مایه اتحاد و وحدت مسلمانهاست، چون امامت محور اتفاق و وحدت مسلمانهاست. اگر همه مسلمانها در واقع براساس امر نبی خاتم(ص) و اطاعت امر ایشان ولایت ائمه(ع) را بپذیرند و تن به ولایت معصومین(ع) بدهند، قطعا جامعه اسلامی به وفاق و اتفاق نظر خواهد رسید. در واقع روح غدیر حاکمیت آموزههای اسلامی در همه مناسبات سیاسی و اجتماعی و فردی مسلمانهاست، اگر مسلمانان همین پیام را درک و برای تحقق این ایده و آموزههای اسلامی در حوزههای حکومتی و جوامع اسلامی خودشان تلاش کنند قطعا وضع جوامع اسلامی بهتر از این خواهد شد که امروز هست. با توجه به کارهایی که علمای بزرگ اسلامی مانند علامه امینی، علامه عسکری و علامه شرفالدین انجام دادند و غدیر را از منابع اهل سنت اثبات کردند باز چرا هنوز گروه کثیری از مسلمانها از این واقعیت دور هستند؟ علت و مشکل در ضعف کارهایی که بزرگان و علمای تشیع انجام دادند، نیست، در طول تاریخ شیعه با آثاری که در زمینه غدیر تألیف کرده، حجت را بر همگان تمام کرده است، یعنی همه ادله و مستندات ولایت امیرالمؤمنین(ع) را کاملا مستدل، متقن و بدون هیچ گونه کم و زیادی بیان کردند. تاریخ هم نشان داده است علمای اهل سنتی که بدون کینه، عناد و صرفا براساس حقجویی به سمت این تعالیم و کتابها آمدند، راه خودشان را پیدا کردند و به مکتب اهل بیت(ع) پیوستند، اما آنهایی که با تعصبات جاهلی با عناد و کینه و در واقع تعصب براساس آنچه در کتابهای خودشان آمده، سراغ این کتابها رفتند، قطعا هدایت را نپذیرفتند. قرآن کریم در مورد خودش میفرماید: «این کتاب هدایتکننده متقین است» یعنی به هر حال یک زمینه و ساحتهایی باید در شخص وجود داشته باشد تا این آثار بتوانند هدف خود را محقق کنند. معتقدیم که شیعه در طول تاریخ، حرف و نظر خود را کاملا مستدل بیان کرده، هم پیامبر خاتم(ص) که به هر شکل و با هر لفظ و واژه و به هر طریقی که ممکن بود که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را بیان کنند این کار را کردند، یعنی هیچ تعبیری نیامده است که کسی بگوید اگر پیامبر(ص) با این تعبیر گفته بودند بر ولایت امیرالمؤمنین(ع) اختلاف نمیشد، ایشان به هر لفظی که میتوانستند از خلیفه، امام، حاکم و... از امام علی(ع) یاد کردند تا در ذهن و دل مردم بنشیند که ایشان جانشین من هستند. ائمه(ع) هم بعد از پیامبر(ص) بهطور کامل این موضوع را تبیین و استدلال کردند و علمای شیعه هم در استمرار خط ائمه(ع) این موضع را متقن و مستدل بیان کردند، اما اینکه امروز آن اتفاقی که باید میافتاد، نیفتاده، ناشی از این است که گروهی از مسلمانها همچنان بر تعصبات خود باقی هستند و به حقایق تن نمیدهند و اساسا چشم و گوش خود را بر حقایق میبندند و سراغ این آثار نمیآیند. آثار علمای وهابی که در نقد شیعه مینویسند و شبهاتی که وارد میکنند، نشاندهنده این است که هیچ کدام از آثار ما را ندیدند و این شبهات خود را مرتب تکرار میکنند، بیآنکه پاسخهای شیعه در طول قرنها را دیده باشند و دور باطلی را تکرار میکنند. بنابراین اگر عناد، کینهورزی و تعصبها را کنار بگذارند و سراغ کتابهای استدلالی علمای شیعه بروند، قطعا همه آنها به موضوع امامت امام علی(ع) به روشنی پی خواهند برد.
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 2:27 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
علىّ بن ابى رافع غلام حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله حکایت کند: روزى من و کاتب امام امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام مشغول محاسبه اموال بیت المال بودیم ، در آن میان گردنبند مرواریدى وجود داشت که از غنائم جنگ بصره به دست آمده بود. دختر حضرت امیر علیه السلام پیامى را توسّط شخصى به این مضمون فرستاد که شنیده ام گردنبندى با این خصوصیّات ، مربوط به بیت المال در اختیار شما است ، دوست دارم آن را چند روزى به من عاریه دهید تا در عید قربان خود را به وسیله آن زینت بخشم . امام علىّ علیه السلام به ابو رافع گوید: آن گردنبند را به عنوان عاریه ضمانتى برایش فرستادم که سه روزه آن را برگرداند، او هم پذیرفت و تحویل گرفت . چون امیرالمؤ منین علیه السلام چشمش بر آن گردنبند افتاد، آن را شناخت ، و به دختر خود خطاب کرد و فرمود: آن را از کجا آورده اى ؟ گفت : به عنوان عاریه مضمونه ، سه روزه از حسابدار بیت المال پسر ابو رافع گرفته ام تا آن که روز عید قربان خود را به وسیله آن زینت نمایم و پس از آن سالم تحویل دهم . در این هنگام ، حضرت امیر علیه السلام شخصى را به دنبال حسابدار فرستاد، و چون پسر ابو رافع نزد حضرت وارد شد، به او فرمود: جرا به اموال مسلمین خیانت مى کنى ؟! ابو رافع پاسخ داد: به خدا پناه مى برم از این که نسبت به کسى یا چیزى قصد خیانتى داشته باشم . حضرت اظهار نمود: پس چرا آن گردنبند مروارید را بدون اجازه من و بدون رضایت مسلمانانى که در آن حقّ دارند و سهیم هستند، به دخترم داده اى ؟! پاسخ داد: دختر شما از من تقاضا کرد و من هم با ضمانت به مدّت سه روز، به عنوان عاریه به او دادم . حضرت فرمود: همین الا ن آن را پس بگیر و به بیت المال بازگردان ، و مواظب باش که دیگر چنین حرکتى از تو سر نزند؛ وگرنه سخت محاکمه و مجازات خواهى شد. سپس حضرت افزود : اگر دخترم گردنبند را به عنوان عاریه مضمونه نگرفته بود اوّلین زن هاشمیّه اى مى بود که مورد مجازات قرار مى گرفت .
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 1:39 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
یکى از راویان حدیث و اصحاب امیرالمومنین ، امام علىّ علیه السلام حکایت کند: روزى حضرت امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه را در مسجد دیدم که بر بالاى منبر نشسته است و در حالى که مشغول صحبت و سخنرانى بود، تبسّمى نمود به طورى که دندان هایش نمایان گشت ، و در ادامه سخنانش فرمود: من در سنین هفت سالگى ، با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیابان مشغول چوپانى بودیم ، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفرى به جماعت خواندیم ، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت : چه مى کنید؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در جواب چنین اظهار نمود: خداى سبحان را عبادت و پرستش مى کنیم ، تو هم اسلام بیاور و با ما نماز بخوان ؛ و خداوند متعال را پرستش نما. سپس حضرت امیر علیه السلام در ادامه داستان افزود: خداوندا! من نمى شناسم بنده اى از امّت پیغمبرت را که قبل از من ، همراه پیغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگى با او نماز خوانده ام . و در روایتى دیگر وارد شده است که امام علىّ علیه السلام فرمود: پیش از آن که کسى با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز مى خواندم.
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 1:37 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
1- قالَ الاْ مامُ علىّ بن أ بى طالِب ، أ میرُ الْمُؤْمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ: إ غْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْ ذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّیْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَیْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ. ترجمه : فرمود: پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنیمت شمارید: موقع تلاوت قرآن ، موقع اذان ، موقع بارش باران ، موقع جنگ و جهاد - فى سبیل اللّه - موقع ناراحتى و آه کشیدن مظلوم . در چنین موقعیت ها مانعى براى استجابت دعا نیست . 2 - قالَ علیه السلام : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ، وَ الاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِکْرَةُ مِرآةٌ صافِیَةٌ، وَ الاْ عْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ کَفى بِکَ اءَدَباً تَرْکُکَ ما کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِکَ. ترجمه : فرمود: علم ؛ ارثیه اى با ارزش ، و ادب ؛ زیورى نیکو، و اندیشه ؛ آئینه اى صاف ، و پوزش خواستن ؛ هشدار دهنده اى دلسوز خواهد بود. و براى با اءدب بودنت همین بس که آنچه براى خود دوست ندارى ، در حقّ دیگران روا نداشته باشى . 3 - قالَ علیه السلام : اَلْحَقُّ جَدیدٌ وَ إ نْ طالَتِ الاْ یّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إ نْ نَصَرَهُ اءقْوامٌ. ترجمه : فرمود: حقّ و حقیقت در تمام حالات جدید و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد. و باطل همیشه پست و بى اءساس است گر چه افراد بسیارى از آن حمایت کنند. 4 - قالَ علیه السلام : اَلدُّنْیا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ اءشْیاء: اَلْغِنى ، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فیها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إ سْتَغْنى ، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ إ سْتَراحَ. ترجمه : فرمود: دنیا و اموال آن ، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نیازى ، عزّت و شوکت ، آسایش و آسوده بودن . هر که زاهد باشد؛ عزیز و با شخصیّت است ، هر که قانع باشد؛ بى نیاز و غنى گردد، هر که کمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد؛ همیشه آسوده و در آسایش است . 5 - قالَ علیه السلام : لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقى ، لَکُنْتُ اءدْهَى الْعَرَبِ. ترجمه : فرمود: چنانچه دین دارى و تقواى الهى نمى بود، هر آینه سیاستمدارترین افراد بودم - ولى دین و تقوا مانع سیاست بازى مى شود - . 6 - قالَ علیه السلام : اَلْمُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاکِمٌ عَلَیْهِمْ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْعِلْمِ اءنْ تَخْشَى اللّهَ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْجَهْلِ اءنْ تَعْجِبَ بِعِلْمِکَ. ترجمه : فرمود: ملوک بر مردم حاکم هستند و علم بر تمامى ایشان حاکم خواهد بود، تو را در علم کافى است که از خداوند ترسناک باشى ؛ و به دانش و علم خود بالیدن ، بهترین نشانه نادانى است . 7 - قالَ علیه السلام : ما مِنْ یَوْمٍ یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَمٍ إ لاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم اءنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ اءناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ. فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَا، اءشْهَدُ لَکَ بِهِ فِى الْقِیامَةِ، فَإ نَّکَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ اءبَداً. ترجمه : فرمود: هر روزى که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدى هستم ، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم . سعى کن سخن خوب و مفید بگوئى ، کار خوب و نیک انجام دهى . من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود. و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید و قابل جبران نیست . 8 - قالَ علیه السلام : فِى الْمَرَضِ یُصیبُ الصَبیَّ، کَفّارَةٌ لِوالِدَیْهِ. ترجمه : فرمود: مریضى کودک ، کفّاره گناهان پدر و مادرش مى باشد. 9 - قالَ علیه السلام : الزَّبیبُ یَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ یُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ یُطْفِى ءُ الْحَرارَةَ، وَ یُطیِّبُ النَّفْسَ. ترجمه : فرمود: خوردن مویز - کشمش سیاه - قلب را تقویت ، مرض ها را برطرف ، و حرارت بدن را خاموش ، و روان را پاک مى گرداند. 10 - قالَ علیه السلام : أ طْعِمُوا صِبْیانَکُمُ الرُّمانَ، فَإ نَّهُ اَسْرَعُ لاِ لْسِنَتِهِمْ. ترجمه : فرمود: به کودکان خود اءنار بخورانید تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود. 11 - قالَ علیه السلام : اءطْرِقُوا اءهالیکُمْ فى کُلِّ لَیْلَةِ جُمْعَةٍ بِشَیْءٍ مِنَ الْفاکِهَةِ، کَیْ یَفْرَحُوا بِالْجُمْعَةِ. ترجمه : فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقدارى میوه - یا شیرینى ،... - بر اهل منزل و خانواده خود وارد شوید تا موجب شادمانى آن ها در جمعه گردد. 12 - قالَ علیه السلام : کُلُوا ما یَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإ نَّهُ شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ بِإ ذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ اءنْ یَسْتَشْفِیَ بِهِ. ترجمه : فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مى ریزد جمع کنید و بخورید، که همانا هرکس آن ها را به قصد شفا میل نماید، به اذن حق تعالى شفاى تمام دردهاى او خواهد شد. 13 - قالَ علیه السلام :لا ینبغى للعبد ان یثق بخصلتین : العافیة و الغنى ، بَیْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَیْنا تَراهُ غنیّاً إ ذِ افْتَقَرَ. ترجمه : فرمود: سزاوار نیست که بنده خدا، در دوران زندگى به دو خصوصیّت اعتماد کند و به آن دلبسته باشد: یکى عافیت و تندرستى و دیگرى ثروت و بى نیازى است . زیرا چه بسا در حال صحّت و سلامتى مى باشد ولى ناگهان انواع مریضى ها بر او عارض مى گردد و یا آن که در موقعیّت و امکانات خوبى است ، ناگهان فقیر و بیچاره مى شود، - پس بدانیم که دنیا و تمام امکانات آن بى ارزش و بى وفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفید و سودبخش مى باشد - . 14 - قالَ علیه السلام : لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَکْسِلُ إ ذا کانَ وَحْدَهُ، وَ یَنْشطُ إ ذاکانَ فِى النّاسِ، وَ یَزیدُ فِى الْعَمَلِ إ ذا اءُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَ یَنْقُصُ إ ذا ذُمَّ. ترجمه : فرمود: براى ریاکار سه نشانه است : در تنهائى کسل و بى حال ، در بین مردم سرحال و بانشاط مى باشد. هنگامى که او را تمجید و تعریف کنند خوب و زیاد کار مى کند و اگر انتقاد شود سُستى و کم کارى مى کند. 15 - قالَ علیه السلام : اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إ لى نَبیٍّ مِنَ الاْ نْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أ عْدائى ، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أ عْدائى ، وَ لایَتَشَکَّلُوا بِمَش اکِلِ اءعْدائى ، فَیَکُونُوا أ عْدائى . ترجمه : فرمود: خداوند تبارک و تعالى بر یکى از پیامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا میل نکنند و هم شکل دشمنان من نگردند، وگرنه ایشان هم دشمن من خواهند بود. 16 - قالَ علیه السلام : اَلْعُقُولُ أ ئِمَّةُ الا فْکارِ، وَ الاْ فْکارُ أ ئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أ ئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أ ئِمَّةُ الاْ عْضاءِ. ترجمه : فرمود: عقل هر انسانى پیشواى فکر و اندیشه اوست ؛ و فکر پیشواى قلب و درون او خواهد بود؛ و قلب پیشواى حوّاس پنج گانه مى باشد، و حوّاس پیشواى تمامى اعضاء و جوارح است . 17 - قالَ علیه السلام : تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَاءنْتَ اءمیرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَاءنْتَ نَظیرُهُ، وَ افْتَقِرْ إ لى مَنْ شِئْتَ فَاءنْتَ أ سیرُهُ. ترجمه : فرمود: بر هر که خواهى نیکى و احسان نما، تا رئیس و سرور او گردى ؛ و از هر که خواهى بى نیازى جوى تا همانند او باشى . و خود را نیازمند هر که خواهى بدان - و از او تقاضاى کمک نما - تا اسیر او گردى . 18 - قالَ علیه السلام : اءعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِ نَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أ ذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِ نَّ صاحِبَهُ اءصَمُّ، اءبْکَمٌ، اءعْمى ، حَیْرانٌ. ترجمه : فرمود: عزیزترین عزّت ها علم و کمال است ، براى این که شناخت معاد و تاءمین معاشِ انسان ، به وسیله آن انجام مى پذیرد. و پست ترین ذلّت ها جهل و نادانى است ، زیرا که صاحبش همیشه در کرى و لالى و کورى مى باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود. 19 - قالَ علیه السلام : جُلُوسُ ساعَةٍ عِنْدَ الْعُلَماءِ اءحَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ عِبادَةِ اءلْفِ سَنَةٍ، وَ النَّظَرُ إ لَى الْعالِمِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ إ عْتِکافِ سَنَةٍ فى بَیْتِ اللّهِ، وَ زیارَةُ الْعُلَماءِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ، وَ اءفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعینَ دَرَجَةً، وَ أ نْزَلَ اللّهُ عَلَیْهِ الرَّحْمَةَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ: اءنَّ الْجَنَّةَ وَ جَبَتْ لَهُ. ترجمه : فرمود: یک ساعت در محضر علماء نشستن - که انسان را به مبداء و معاد آشنا سازند - از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود. توجّه و نگاه به عالِم از إ عتکاف و یک سال عبادت - مستحبّى - در خانه خدا بهتر است . زیارت و دیدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف کعبه محبوب تر خواهد بود، و نیز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد. همچنین خداوند او را هفتاد مرحله ترفیعِ درجه مى دهد و رحمت و برکت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائکه شهادت مى دهند به این که او اهل بهشت است . 20 - قالَ علیه السلام : یَابْنَ آدَم ، لاتَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذى لَمْ یَاءتِکَ عَلى یَوْمِکَ الَّذى أ نْتَ فیهِ، فَإ نْ یَکُنْ بَقِیَ مِنْ اءجَلِکَ، فَإ نَّ اللّهَ فیهِ یَرْزُقُکَ. ترجمه : فرمود: اى فرزند آدم ، غُصّه رزق و آذوقه آن روزى که در پیش دارى و هنوز نیامده است نخور، زیرا چنانچه زنده بمانى و عمرت باقى باشد خداوند متعال روزىِ آن روز را هم مى رساند. 21 - قالَ علیه السلام : قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غِیْرَتِهِ. ترجمه : فرمود: ارزش هر انسانى به قدر همّت اوست ، و شجاعت و توان هر شخصى به مقدار گذشت و إ حسان اوست ، و درستکارى و صداقت او به قدر جوانمردى اوست ، و پاکدامنى و عفّت هر فرد به اندازه غیرت او خواهد بود. 22 - قالَ علیه السلام : مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ اءخیهِ تَبَرُّکا بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَیْنَهُما مَلِکاً یَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّى تَقُومَ السّاعَةُ. ترجمه : فرمود: کسى که دهن خورده برادر مؤ منش را به عنوان تبرّک میل نماید، خداوند متعال ملکى را ماءمور مى گرداند تا براى آن دو نفر تا روز قیامت طلب آمرزش و مغفرت نماید. 23 - قالَ علیه السلام : لاخَیْرَ فِى الدُّنْیا إ لاّ لِرَجُلَیْنِ: رَجَلٌ یَزْدادُ فى کُلِّ یَوْمٍ إ حْسانا، وَ رَجُلٌ یَتَدارَکُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَ اءنّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَاللّه لَوْسَجَدَ حَتّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ إ لاّ بِوِلایَتِنا اءهْلِ الْبَیْتِ. ترجمه : فرمود: خیر و خوبى در دنیا وجود ندارد مگر براى دو دسته : دسته اوّل آنان که سعى نمایند در هر روز، نسبت به گذشته کار بهترى انجام دهند. دسته دوّم آنان که نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشیمان و سرافکنده گردند و توبه نمایند، و توبه کسى پذیرفته نیست مگر آن که با اعتقاد بر ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت باشد. 24 - قالَ علیه السلام : عَجِبْتُ لاِ بْنِ آدَمٍ، أ وَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَیْنَهُما وِعاءٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ یَتَکَبَّرُ. ترجمه : فرمود: تعجبّ مى کنم از کسى که اوّلش قطره اى آب ترش شده و عاقبتش لاشه اى متعفّن - بد بو - خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است ، با این حال تکبّر و بزرگ منشى هم مى نماید. 25 - قالَ علیه السلام : إ یّاکُمْ وَ الدَّیْن ، فَإ نَّهُ هَمُّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلُّ بِالنَّهارِ. ترجمه : فرمود: از گرفتن نسیه و قرض ، خود را برهانید، چون که سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خوارى در روز خواهد گشت . 26 - قالَ علیه السلام : إ نَّ الْعالِمَ الْکاتِمَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ اءنْتَنَ اءهْلِ الْقِیامَةِ، تَلْعَنُهُ کُلُّ دابَّةٍ مِنْ دَوابِّ الاْ رْضِ الصِّغارِ. ترجمه : فرمود: آن عالم و دانشمندى که علم خود را - در بیان حقایق - براى دیگران کتمان کند، روز قیامت با بدترین بوها محشور مى شود و مورد نفرت و نفرین تمام موجودات قرار مى گیرد. 27 - قالَ علیه السلام : یا کُمَیْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى کُلِّ حالٍ، وَوادِدِ الْمُتَّقینَ، وَاهْجُرِ الفاسِقینَ، وَجانِبِ المُنافِقینَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنینَ. فرمود: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش ، دوستى و معاشرت با پرهیزگاران را ادامه ده ، و از فاسقین و معصیت کاران کناره گیرى کن ، و از منافقان دورى و فرار کن ، و با خیانتکاران همراهى و هم نشینى منما. 28 - قالَ علیه السلام : فى وَصیَّتِهِ لِلْحَسَنِ علیه السلام : سَلْ عَنِ الرَّفی قِ قَبْلَ الطَّری قِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ. ضمن سفارشى به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: پیش از آن که بخواهى مسافرت بروى ، رفیق مناسب راه را جویا باش ، و پیش از آن که منزلى را تهیّه کنى همسایگان را بررسى کن که چگونه هستند. 29 - قالَ علیه السلام : اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلیلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ. فرمود: فخر کردن انسان به خودش ، نشانه کم عقلى او مى باشد. 30 - قالَ علیه السلام : اءیُّهَا النّاسُ، إِیّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْیا، فَإِنَّها رَاءْسُ کُلِّ خَطیئَةٍ، وَبابُ کُلِّ بَلیَّةٍ، وَداعى کُلِّ رَزِیَّةٍ. فرمود: اى گروه مردم ، نسبت به محبّت و علاقه به دنیا مواظب باشید، چون که علاقه و محبّت به دنیا اساس هر خطا و انحرافى است ، و دروازه هر بلا و گرفتارى است ، و نزدیک کننده هر فتنه و آشوب ؛ و نیز آورنده هر مصیبت و مشکلى است . 31 - قالَ علیه السلام : السُّکْرُ اءرْبَعُ السُّکْراتِ: سُکْرُ الشَّرابِ، وَسُکْرُ الْمالِ، وَسُکْرُ النَّوْمِ، وَسُکْرُ الْمُلْکِ. فرمود: مستى در چهار چیز است : مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت ، مستى خواب ، مستى ریاست و مقام . 32 - قالَ علیه السلام : اءللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ. فرمود: زبان ، همچون درّنده اى است که اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختى به جسم و ایمان ) خواهد زد. 33 - قالَ علیه السلام : یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ اءشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ. فرمود: روز داد خواهى مظلوم بر علیه ظالم سخت تر است از روزى که ظالم ستم بر مظلوم مى کند. 34 - قالَ علیه السلام : فِى الْقُرْآنِ نَبَاءُ ما قَبْلَکُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَکُمْ، وَحُکْمُ ما بَیْنِکُمْ. فرمود: قرآن احوال گذشتگان ، و أ خبار آینده را در بردارد، و شرح وظایف شما را بیان کرده است . 35 - قالَ علیه السلام : نَزَلَ الْقُرْآنُ اءثْلاثا، ثُلْثٌ فینا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ اءمْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَاءحْکامٌ. فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است : یک قسمت آن درباره اهل بیت عصمت و طهارت : و دشمنان و مخالفان ایشان ؛ و قسمت دیگر آن ، اخلاقیّات و ضرب المثلها؛ و قسمت سوّم در بیان واجبات و احکام إ لهى مى باشد. 36 - قالَ علیه السلام : اءلْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ. فرمود: مؤ من آن کسى است که خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بیندازد و دیگران از او در أ منیت و آسایش باشند. 37 - قالَ علیه السلام : کَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساءِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى یُقْتَلَ فى سَبیلِ اللّه ، وَجِهادُ الْمَرْئَةِ اءنْ تَصْبِرَ عَلى ماتَرى مِنْ اءذى زَوْجِها وَغِیْرَتِهِ. فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است . پس جهاد مرد، آن است که از مال و جانش بگذرد تا جائى که در راه خدا کشته و شهید شود. و جهاد زن آن است که در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غیرت و جوانمردى او صبر نماید. 38 - قالَ علیه السلام : فى تَقَلُّبِ الاْ حْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ. فرمود: در تغییر و دگرگونى حالات و حوادث ، فطرت و حقیقت اشخاص شناخته مى شود. 39 - قالَ علیه السلام : إ نّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَدا حِسابٌ وَلا عَمَل . فرمود: امروزه - در دنیا - زحمت و فعالیّت ، بدون حساب است و فرداى قیامت ، حساب و بررسى اعمال و دریافت پاداش است . 40 - قالَ علیه السلام : إ تَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ فَإ نَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکِم . فرمود: دورى و اجتناب کنید از معصیت هاى إ لهى ، حتّى در پنهانى ، پس به درستى که خداوند شاهد اعمال و نیّات است ؛ و نیز او حاکم و قاضى خواهد بود.
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 1:37 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
موسی(ع) هارون را داشت و باز در غربت بود و همچنان تنها بود. محمد(ص)، اما تو را دارد که بتهای کفر را به خاک نابودی میکشاند. محمد(ص) تو را دارد که کعبه را از هرچه لات و عزّی میتکاند و پرچم توحید را بر بامش برمیافرازد. موسی(ع) اگر تو را داشت، سامرى، قبیلهاش را فریب نمیداد و بنیاسرائیل را گوسالهای زرین از خود بیخود نمیکرد.تو همانی که رسول خدا(ص) با تو پیمان برادری بست و تمام درها را به روی خانه خویش بست، مگر در خانه تو و دردانه خویش را بانوی خانه تو کرد؛ که تو یگانه کفو زهرایى. تنها تویی که در بستر رسول خدا(ص) به پیشواز مرگ رفتهاى. تو اگر نبودى، چه کسی مصداق «یَشْری نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ الله»میشد؟ تو اگر نبودى، چه کسی به مردم روزگار میآموخت که در رکوع زکات دهند و در سجود شهید شوند؟ چه کسی به مردم میفهماند که دنیا پستتر از استخوان خوک در دستان جذامی است؟ کدام حنجره در گوشهای خوابمانده انسان فریاد میزد: «ای مردم! یاد مرگ از دلهای شما رفته و آرزوهای فریبنده جای آنرا گرفته است.»چه کسی به آدمیان میآموخت که: «دنیا خانه نابود شدن و رنج بردن و عبرت گرفتن است». کاش تمام دهانها بسته شوند. کاش تمام صداها سکوت کنند تا تنها تو سخن بگویی برای ابد، تا سخنان بیبدیل خویش را تا قیامت برای گمراهی مردم تلاوت کنى. کاش بشر کلام تو را بفهمد. کاش اینقدر از تو دور نمانیم. کاش شبیه تو بودن را بیاموزیم. کاش تو را گم نکنیم در بیراهههای زمانه. سخن بگو، «شمع بیتالمال روشن مانده است.» سخن بگو، جهان در خواب است و ستم تمام خاک را غرق در خون کرده. کسی بیدار نمانده برای برافروختن شمعی در این ظلمات. کسی صدای نالههای حق را در زنجیر نمیشنود. کسی جرئت خروشیدن برای رهایی از ظلم را ندارد. من اما صدای مردی را میشنوم که از گلوی زخمی تاریخ زبانه میکشد. صدای مردی را میشنوم که قرنهاست کلمات شعلهور خویش را چون هرّای شیر در گوش سنگین زمین میخواند و هنوز کسی از این آیههای آسمانی متنبه نشده است. صدای تو را میشنوم: خدا را! خدا را! از عقوبتی که نزدیک است، بترسید و از کیفر ستم برحذر باشید و از آینده دردناک ظلم بهراسید.خدا دعای ستمدیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است و کسی که شمشیر ستم برکشد، با آن کشته میشود. روزی که ستمدیده از ستمکار انتقام خواهد کشید، سختتر از روزیاست که ستمکار بر او ستم روا داشته. بدترین توشه برای قیامت، ستم بر بندگان خداست. هر آینه ملتهای جهان شب را به صبح میرسانند، درحالیکه از ستم زمامدارانشان در وحشتند. عدالت را بگسترانید و از ستمکاری پرهیز کنید که ستم، رعیت را به آوارگی میکشاند و بیدادگرى، به مبارزه و شمشیر میانجامد.
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 1:31 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد
باز امشب در شب تنهایی ام کو چه گرد شام سرگردانی ام التهاب افتاد در جان وتنم شعله بر می خیزد از پیراهنم زخم خاموشم که لب وا کرده ام معشری از درد بر پا کرده ام باز می می خواهم از ام القدیر ای امام عاشقان دستم بگیر
دلا باید بهر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت به صدق دل همیشه یاد او بود به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت دمی که روح در آدم دمیدند ز جا بر خاست آدم یا علی گفت چو نوح از موج توفان ایمنی خواست توسل جست و هر دم یا علی گفت ز بطن حوت یونس گشت آزاد ز بس در ظلمت یم یا علی گفت عصا در دست موسی اژدها شد کلیم آنجا مسلم یا علی گفت نمی شد زنده جان مرده هرگز یقین عیسی بن مریم یا علی گفت رسول الله شنید از پرده غیب ندائی آمد آن هم یا علی گفت نزول وحی چون فرمود سبحان ملک در اولین دم یا علی گفت علی در کعبه بر دوش پیمبر قدم بنهاد آندم یا علی گفت به فرقش کی اثر می کرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت
نهج البلاغه از دید هانرى کربن ـ امین نخله ـ بولس سلامه ـ جرج جرد
پروفسور هانرى کربن, محقق و شرق شناس معروف فرانسوی, نهج البلاغه را از مهمترین سرچشمه هایى معرفى کرد که متفکران شیعه پیوسـتـه از آن سیراب شده اند. در قسمتى از گفتار او آمده اسـت کـه بـعد از قـرآن و احـادیـث پیامبر اسلام(ص), نهج البلاغه در درجه نخست اهمـیـت قـرار دارد و تفکر فلسفى شیعه به آن وابسته است.
استاد امین نخله, یکى از صاحبنظران مسیحیت, در جواب شخـصى کـه از او درخواست کرده بود که صد کلمه از نهج البلاغـه را بـراى او انتخاب کند, مى گوید: به خدا قسم نمى توانم. چگونه از میان صدها کلمه کهربار تعداد صد کلمه آن را انتـخـاب کنم. من از انتخاب یک کلمه آن هم عاجز هستـم, زیـرا ایـن کـار درست به این مى ماند که دانه یاقوتى را از کنار دانه هاى دیـگـر بردارم.
بولس سلامه, استاد شاعر و نویسنده معروف مسیحى لبنانی, دربـاره نهج البلاغه مى گوید: نهج البلاغه اثر جاودانه اى است کـه انسـان را به شناخت اندیشه بزرگ علـى ابـن طـالـب (عـلیـه السـلام) وادار مـى سـازد و هیـچ کـتـابـى جـز قـرآن بــر آن بــرتــرى ندارد.
جرج جرداق نویسنده و ادیب معروف مسیحی, نهج البلاغـه را بـیـانى رساتر از هر بیانى دانسته اسـت کـه تـا انسـان هسـت و اندیـشه انسانى وجود دارد, با ذوق هنرى و ادبى انسان پیوند ناگسسـتـنى خواهد داشت.
نوشته شده در سه شنبه 90/8/24ساعت 1:18 صبح توسط محمدرضا صرافی نژاد